بدترین روزهای زندگیم و تلخ ترین خاطراتی که از یادم نمیره
با سلام به شما سه قلوهای عزیزتر از جون من و بابایی....................و شما خوانندگان وبلاگمون که همیشه لطفتون شامل حال ما بوده و هست و و در همه حال دعاگوی احوال ماهستین ...خیلی تو دلم بود بیام و براتون بنویسم درددل کنم روزاییو تصور کنم که بزرگ شدین و دیگه فشاراییو که به مامان و بابایی میاد درک کنین حس کنین که به ما چها گذشت تا بزرگ شدین از ١٧ فروردین که آخرین پستمو گذاشتم خیلی نمیگذره و امروز ٨ خرداد ماهه ولی تا بخواین اتفاقات بد بما گذشت به هممون........از تولد مامانی که ٢١ فروردین بود چیزی نگذشت و تو همون روزایی که من غرق شادی بازیاتون و خندهاتون شده بودم روز ٢٦ فروردین بود که طوفان مریضی به شما حمله ور شد آره حسن مامانی اول همه...
نویسنده :
مامانی سه فرشته ناز
1:13