اولین مسافرت زندگی جوجوام
١٥ مردادماه بود که شما یه ٤ روز مونده بود که ١ ساله شین با خونه بابابزرگ اینا رفتیم ابادان حالی به هولی چیز خوبش این بود که همه رفت و برگشتنمون ٦ ساعت بود و شما گلای مامان بچه های خیلی خوبی بودین و مامان بابارو اذیت نکردین مامانی خیلی نگران بودکه یهو اذیت نشین یا خدای نکرده مریض نشین خدارو شکر بعد از گذشت ١ سال زندونی تو خونه ونبود ماشین حالا دیگه شماهارو میزاریم تو ماشین میریم چرخ میزنیم
واما سفر دوممون که مصادف شد با عید فطر و همگی با خونه بابابزرگ اینا و خاله های بابایی رفتیم بندر گناوه ٢ روزی اونجا بودیم خوب بود ولی خیلی گرم بود و شما جوجوای نازمون از گرما عین گنجشک ابکشیده شده بودین از اونجا من و بابایی براتون استخر توپ هدیه تولدتونو گرفتیم حسابی باهاش سرگرم هستین و کیف میکنین استخر اب هم میشه که شمارو باهاش حموم هم دادیم .......
حسین جونم تو و حسنا گلی تو ماشین با من و بابایی و خاله مها بودین و حسن اقا هم تو ماشین بابابزرگشون پیش عمه زهرابود.حسین مامانی تو تو راه اذیتم کردی هی خودتو از لی لای لای میکشیدی بیرون و میخواستی بیای جلو پیشم اوردمت با ضبط ور میرفتی کولرو میبستی اخرشم رفتی کف ماشین نشستی ابمیوه ریختی همه لباساتو خیس کردی حسابی مامانیو عصبی کردی