حسن وحسین وحسناءحسن وحسین وحسناء، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات سه قلوهای دلبندمون

سه قلوها و مامانشون

تولد 3 سالگی

1393/5/22 21:38
932 بازدید
اشتراک گذاری

بازم سلام......

این تولد بعد از 3 سال محقق شد بالاخره که من براتون تمی بگیرمش دو سال قبل اصلا شرایط مهیا نمیشد خدارو شکر میکنم که امسال با تلاش و سعی فراوان مامانی این ارزو به واقعیت تبدیل شد از ماه فروردین شروع کردم به تدریس خصوصی چه دروس دبستانی و چه زبان انگلیسی از یه طرف و ترجمه از طرف دیگر تا با سختی های فراوون چون همون موقعها من شمارو از پوشک گرفتم و خیلی انرژی و اعصاب از من گرفته شد ولی عوضش براتون پول جمع کردم و یه تولد خیلی قشنگ که همه ارزوشو برا جوجواشون دارن براتون محقق کردم 1 ماه و نیم تمام نشستم پای کارای تزیینات تمتون و طراحی اونا با جمع کردن ایده از دوستان خوبم بخصوص مامانای چند قلو دار همدردم که جا داره همینجا ازشون تشکر کنم و یاری خدا اول از همه ......لباس حسنارو خودم دوختم اینم بگم که تم تولدم میکی و مینی موس بودش چون دیدم دختر پسرید مناسبترین تم میتونه برا شما باشه لباسای پسرا رو ابتکاری مچ کردم هماهنگ با میکی موس و براتون تل میکی و مینی درستیدم برا پسملا پاپیون درست کردم و رو لباساتون برچسب تمتونو زدم خلاصه همه ی رنگهای جشنتون مشکی قرمز بود .....و اما از تزیینات براتون بگم بعد از سرچ تو اینترنت و کاوش زیاد فایلهای تمتونو گیر اوردم و دنلود کردم دادم خدماتی براتون پرینت رنگی گرفت و این شد ریسه هاتون و عکساتونو تو خونه گرفتم از تون برا 3 بار لباساتونو میپوشیدن و درمیاوردین تا این که عکسا مناسب شدن دادم فتوشاپ و بعد سوزنی و بعد رو شاسی عکساتونو انداختن ...ریسه هپی برزدی خودم ابتکاری مقوا مشکی قرمز گرفتم درستیدم بابایی عدد 3 شو با فیبر سفید و اسپری قرمز درستید بادکنک ها همشون قرمز مشکی بودن براتون بشقاب وتمی گرفتم لیوانا و جا پاپ کورنا رو برچسب میکی موسی چاپ کردم الصاق کردم  و کیکتونم میکی و مینی موسی سفارش دادیم و ساندویچ کالباس موغی دادیم شام با سس و نوشابه میوه هم موز و شلیل هر کدوم از بچه های دعوتی یه کلاه داشتن مامانی براشون خرید که با شما سر کنن خلاصه تولد خیلی قشنگ و پر ابهت بود من باباییتون تا 4 نصف شب نشستیم تزییناتتونو زدیم و اما.........

از احساسات مامانی براتون بگم هر موقع عدد تولد 3 رو میدیم اشک تو چشام ناخوداگاه حلقه میبست میدونین چرا مامان چون خیلی سخت بوددددددددددددددددددددد تا اینجا رسیدین من و بابایی خیلی براتون زحمت کشیدیم تنها بودیم و تنها فقط خدارو داشتیم از شب بیداریا گرفته تا محدودیت های مالی و معنوی هر دو با هم دعا میکنم بزرگ شدین قدرمونو بدونین

و اما هدیه هاتون یه انگشتر طلا از مامانی و بابایی به حسنا جون

دو تا دوچرخه برا حسن و حسین از طرف مامانی و بابایی

سومین دوچرخه از طرف بی بی مادری

3 تا صندلی بادی از طرف جدو و بی بی پدری

دایی عامرتون 2 تا ماشین خاک بردار برا پسرا و یه کیف ببعی کوله پشتی برا حسنا

دایی عمادتون 2 تا تفنگ برا پسرا و یه کیف کوله پشتی برا حسنا

خاله زینب وسایل اشپزخونه برا حسنا و 2 سری لوازم دکتری برا پسرا اورد

خاله امیره 3 تا بلوز براتون اورد

عمه زهرا 2 تا بلوز برا پسرا و یه بلوز شلوارک برا حسنا

شاگرد زبان مامانی ایناس جون 10 تومن پول اورد

خاله های بابایی 30 تومن پول دادن

دست همشون درد نکنه مهم حضورشون و تقسیم شادیشون باما بود و اما بریم سراغ عکسا

 

خیلی دوستتون داریم بوس از مامانی و باباییبوسبوس

پسندها (4)

نظرات (2)

دخترعمه ي داداش متين و پارسا كوچولو
22 مرداد 93 22:41
سلام.من شما رو لينك كردم ميشه رمز عكسهاتون رو با نظر خصوصي يا ني ني تلگراف به من هم بديد؟؟؟ من عاشق بچه هاي چند قلو هستم....راستي به وب ما هم سر بزنيد منتظرتون هستيم.خوشحال ميشم.
سولماز
1 آبان 93 23:19
سلام مامانی من هم سه قلو دارم خدا حفظشون کنه خسته نباشی خیلی دلم می خواست ببینم ولی حیف به ما هم سر بزن تولدشون مبارک با ارزوی بهترین ها براشون