اولین عید فطرتون مبارک جوجوهای من
عید فطر امسال یه رنگ وبوی دیگه ای داشت شما میوه های بهشتی کنارمون بودین دقیقا ٩شهریور بود که عید فطر اعلام شد که شما ٢٠ روزه بودین ..
بنا به این شد که چون وزن کمی دارین وقضیه زردیتون هم بیش اومد ممنوع بود که ببریمتون بیرون ومن وبابا احمدتون هم دلمون تالاب تلوب میکرد که با شما بریم عیددیدنی بخاطر همین دلمون زدیم به دریا ورفتیم خونه بابا بزرگ اولین عیدیتونو گرفتین کلی باتون ذوق کردن ....بعد فرداش رفتیم خونه بی بی عید مبارک گفتیم بعدش خونه دایی هاتون وخونه خاله............یه عالمه عیدی گیرتون اومد
اخه مامانی برا اینکه شما درمعرض هوای مستقیم کولز قرار نگیرین من وبابا احمدتون شما رو تو اتاق خواب اخری گذاشتیم وترمومتری بابایی براتون تهیه کرد ودمای اتاقو براتون کنترل میکردیم که کمتر از ٢٧ درجه نباشه.....جالب اینجاست که برا اینکه بیش شما باشیم وحواسمون بتون باشه حتی تلویزیون بذیرایی تو اتاق منتقل شد کلی حال داد همه چیز خونه وزندگیمون اومد تو این اتاق