سختی های زیاد سال 91

سلام به سه قلوها و فرشته های باغ زندگی مامانی و بابایی.......

مامانی باید ببخشید خیلی گذشته و من دیگه نتونستم بیام و براتون از خاطره هاتون بگم  یه سلام هم دارم بشما دوست دارن این بچه های نازنین از این که اینقد منتظر گذاشتمتون ببخشید ..

وای که مامان جون چی بگم از دل پر از غم و غصم مامانی ماشالا شما رووز به روز دارین بزرگتر و شیطونتر میشین و حسابی مامانی و بابایی خسته کردین ولی همین که شیرین کاریاتونو میبینیم برا یه لحظه ها همه سختی ها دود میشه میره هوا اینم یه قدرت از خدا..بیصبرانه انتظار میکشم شما بزرگ بشین و خودتون این مسئولیت وبلاگ نویسی به عهده بگیرین  خوب بگذریم تو ساعات اخیر سال ٩١ هستیم و من دارم همه چیزهایی که امسال پشت سر گذروندیم مرور میکنم اره واقعا که سال تلخ و پر از سختی بود امیدوارم سال ٩٢ چیز پر از شادی و سلامتی باشه اشالا برا همه امت امیر المومنین......الهی امین

و اما سختی ها سال ٩١ دقیقا شروع شد با بستری شدن شما نوگل های عزیزمون بخاطر اسهالی که دامن مارو گرفت و اما پایانش اره اواخر بهمن ماه با ماشینمون رفتیم اصفهان و اما از چشم بد که همه جا از اون امان نداریم تو راه برگشتمون ماشینون چپ شد ومامانی خدارو شکر میکنم که شما کوچولو بودین و چیزی تو بزرگی تو ذهنتون نمیمونه خدا یه عمر دوباره بما بخشید هر کی ماشین اونجوری داغون دید باورشون نمیشد که ما ٥ نفر زنده از اون اومده باشیم بیرون همه گفتن معجزس من میدونم خدا بخاطر جد ساداتتون مارو نجات داد بخاطر شما بچه های معصوم و بی گناه ...و اما بحران های مالی ماشین بابایی برا اینکه دوباره از نو بازسازی بشه پول بیمه زیاد بهش ندادن و ٣ میلیون زیر بار قرض رفتیم الان که براتون دارم مینویسم  دلم خونه این عید برعکس عید هایی که گذشت  هیچی نتونستیم براتون بخریم من و بابایی هیچی نخریدیم مهم نیست مهم اینه که شما رو صحیح و سالم کنارمون میبینیم  یه ماهی عید و سبزشو تا حالا تهیه نکردیم بابایی خیلی زیر فشاره غذا کم میخوره اینجوری میبینمش دق میکنم از همه چی میگذریم فقط شما رو خوشحال و خوشبخت ببینیم بابایی خیلی براتون زحمت میکشه خدا عمر با برکت بهش بده اشالا بزرگ میشین همه خوبیهاشو جبران میکنین

خدایا سال ٩٢ سال خوب و با برکت برا من و خانوادم باشه ..الهی امین