حسن وحسین وحسناءحسن وحسین وحسناء، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات سه قلوهای دلبندمون

سه قلوها و مامانشون

سختی های شب بیداریا ومسیولیت سنگینتون

1390/9/12 17:33
277 بازدید
اشتراک گذاری

تا همین امروز که ٢٧ روزتونه و٢ماه دیگه از سختیای سنگینتون که مونده من وبابا احمدتون حسابی تلف شدیم شبا رو ٢تا شیفت کردیم بابایی تا ساعت ٥ صبح باهاتونه وبیداره ومن از ساعت ٥ به بعد تا همه روز باهاتونم

 

فقط اینو میدونم که میدوم برا اینکه به کاراتون برسم خونه بابا بزرگ حسابی کمکمون میکردن  عمه زهرا لباساتونو میشست وبرامون ناهار درست میکرد بابا بزرگ هم میبردتون دکتر وبراتون شیر خشک میخره مامان بزرگ هم تمیزتون میکنه قنداق تون میکنه  حسابی کارا تقسیم کردیم حالاهم بفکر برستاریم که بیاد کمک من وبا بایی

کاش میشد زود بزرگ شین  اینقد ذوق دارم  ببینموتن بزرگ شدین  وتبل مبل

اینجا عکسای درحال مذاکرتونو میزارم هم در حالت خوابیده وهم در حالت بیداری چشمکککککککک

حسنام همیشه چشاش موقع خواب نیمه بسته ست

حسین وحسنا دارن خوش وبش میکنن حسن هم ایستاده درگوشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان پارسا جون
16 شهریور 90 18:04
سلام خانومی امیدوارم خدا بهتون قدرت و توان بده تا بتونین از این فرشته های آسمونی مراقبت کنین
سوگند
16 شهریور 90 20:35
دوست خوبم امیدوارم همیشه در کنار نی نی های گلت سالم باشی.چشم بهم بذاری این روزها میگذره.
خورشید
17 شهریور 90 18:27
سلام خوب هستید ؟به دنیا اومدنه نی نی هاتون رو تبریک میگم ایشالله خدا براتون نگهشون داره .من خورشید هستم 15 سالمهخیلیوقته بهوب شما یام ولی خب چند وقتی نبودید من شما رو لینک کردم شما هم اگه خواستید منو لینک کنید.ولی نگه داشتن 3 تا بچه خیلی سخته.از طرف من بوسینشون.منتظرتون هستم اگه به وبلاگم بیاین خوشال مشم .فعلا خدانگهدار .