سختی های شب بیداریا ومسیولیت سنگینتون
تا همین امروز که ٢٧ روزتونه و٢ماه دیگه از سختیای سنگینتون که مونده من وبابا احمدتون حسابی تلف شدیم شبا رو ٢تا شیفت کردیم بابایی تا ساعت ٥ صبح باهاتونه وبیداره ومن از ساعت ٥ به بعد تا همه روز باهاتونم
فقط اینو میدونم که میدوم برا اینکه به کاراتون برسم خونه بابا بزرگ حسابی کمکمون میکردن عمه زهرا لباساتونو میشست وبرامون ناهار درست میکرد بابا بزرگ هم میبردتون دکتر وبراتون شیر خشک میخره مامان بزرگ هم تمیزتون میکنه قنداق تون میکنه حسابی کارا تقسیم کردیم حالاهم بفکر برستاریم که بیاد کمک من وبا بایی
کاش میشد زود بزرگ شین اینقد ذوق دارم ببینموتن بزرگ شدین وتبل مبل
اینجا عکسای درحال مذاکرتونو میزارم هم در حالت خوابیده وهم در حالت بیداری چشمکککککککک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی