حسن وحسین وحسناءحسن وحسین وحسناء، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات سه قلوهای دلبندمون

سه قلوها و مامانشون

تو تولد محمد مهدی پسرداییتونم خوب بهتون خوش گذشت حال کردین هااااااا

روز 3آذرماه بود که تولد3سالگی محمد مهدی پسرداییتونو گرفتن من هم به افتخارشما سه قلوا که همه براتون دست وپا میشکستن برا تولد دعوت شدیم رفتن ما به این تولد ماجرایی داشت واقعا سخت بود باید شما تا خونه بی بی جون جابجا میشدین با همه اسباب اثاثیه هاتون که خودشون یه سوزه این  واز اونجا میرفتیم خونه دایی خلاصه اگه همت بی بی جون وبابایی نبود ما سر از اونجا در نمیاوردیم بی بی داوطلب شد صبح روز قبلش بیاد خونمون وپیش شماها بمونه تا من بتونم برم برا مهدی کوچولو هدیه بخرم بعدشم این روزا بود که من خیلی روحیه واعصابم خسته شده بود وامادگی اینو نداشتم که جایی برم انرزیم حسابی با شما قندعسلام ته کشیده بود بابایی هم گفت من همچیو برات جمع کنم غصه هیچی نخور...
12 آذر 1390

تو تولد محمد مهدی پسرداییتونم خوب بهتون خوش گذشت حال کردین هااااااا

روز 3آذرماه بود که تولد3سالگی محمد مهدی پسرداییتونو گرفتن من هم به افتخارشما سه قلوا که همه براتون دست وپا میشکستن برا تولد دعوت شدیم رفتن ما به این تولد ماجرایی داشت واقعا سخت بود باید شما تا خونه بی بی جون جابجا میشدین با همه اسباب اثاثیه هاتون که خودشون یه سوزه این واز اونجا میرفتیم خونه دایی خلاصه اگه همت بی بی جون وبابایی نبود ما سر از اونجا در نمیاوردیم بی بی داوطلب شد صبح روز قبلش بیاد خونمون وپیش شماها بمونه تا من بتونم برم برا مهدی کوچولو هدیه بخرم بعدشم این روزا بود که من خیلی روحیه واعصابم خسته شده بود وامادگی اینو نداشتم که جایی برم انرزیم حسابی با شما قندعسلام ته کشیده بود بابایی هم گفت من همچیو برات جمع کنم غصه هیچی نخور فقط ب...
12 آذر 1390

حالا دیگه دست وپا میزنین که بغلتون کنم

امروز شنبه 12آذرماه هستش مصادف با 7محرم وشنبه دیگه ست که 4ماهتون تموم میشه میرین تو 5ماهگی......الهی صدساله باشین زندگی مامانی................ مثل همین روز بود که پارسال شمارو از خداخواستم گفتم پسرباشه حسین وغافل از اینکه خدای خوب ومهربون خواست به من وبابایی در کنار حسین حسن وحسنا روهم بهمون بده خدایا صدهزار مرتبه شکرت که این فرشته هاتو بمون هدیه کردی ازت میخوایم همیشه صحیح وسلامت باشن بحق همین روزا رزق بابایی هم بیشتر بشه وبهش تندرستی بده .....الهی امین   راستی این روزا یه عالمه نذری داشتم ادا کنم اخه نذر شما کوچولوام بود پیش روضه های خونه بی بی جون نذر کردم دست بابایی دادم برد مامانی امسال نتونست بره روضه های امام حسین...
12 آذر 1390

حالا دیگه دست وپا میزنین که بغلتون کنم

امروز شنبه 12آذرماه هستش مصادف با 7محرموشنبه دیگه ست که 4ماهتون تموم میشه میرین تو 5ماهگی......الهی صدساله باشین زندگی مامانی................ مثل همین روز بود که پارسال شمارو از خداخواستم گفتم پسرباشه حسین وغافل از اینکه خدای خوب ومهربون خواست به من وبابایی در کنار حسین حسن وحسنا روهم بهمون بده خدایا صدهزار مرتبه شکرت که این فرشته هاتو بمون هدیه کردی ازت میخوایم همیشه صحیح وسلامت باشن بحق همین روزا رزق بابایی هم بیشتر بشه وبهش تندرستی بده .....الهی امین راستی این روزا یه عالمه نذری داشتم ادا کنم اخه نذر شما کوچولوام بود پیش روضه های خونه بی بی جون نذر کردم دست بابایی دادم برد مامانی امسال نتونست بره روضه های امام حسین شرکت کنه...
12 آذر 1390

نگرانتونم نور چشمام ومیترسم چشتون کنن

اول همه فقط مامان بزرگ مهربونتون فهمید که همش مواظب من وشما بود مامانی خودم خیلی شمارو دوست داره وداره برا 3تاتون چیزای خوشکل لباسای قشنگ میخره بعدش دایی عمادتون فهمید که داره لحظه شماری میکنه شما بدنیا بیاین وبا بچه هاش بازی کنین حالا هم چند روزیه 2تا عمو هاتون فهمیدن عمو رضا وعمو علی بعدش جدو وبی بی تون (بابا ومامانی بابایتون)وعمه زهرا.............. خیلی دوست دارم بقیه هم بفهمن ولی از چشم بد میترسم .... میترسم خدانکرده چیزیتون بشه  بچه های دایی با بچه های خاله زینب همه منتظرن بدنن شماها پسملین یا دخمل   ...
12 آذر 1390

اعلام خطر دکتر ونگرانی مامانی

تو 12 اردیبهشت بودیم که خانم دکترتون گفت جا داره تو دلم براتون کوچک میشه ودارین بزرگ مشین زود وممکنه زودتر بدنیا بیاین خیلی نگرانتونم میخوام سروقت بدنیا بیاین  حالتون خوب خوب باشه کمکم کنین اینجوری شه تو دلم بمونین عجله نکین من وبابایی ومامان بزرگ داریم چیزای قشنگی براتون میخریم............   تحمل کنین قند عسلام ....................دوستتون دارم خیلی زیاد. بووووووووووووووووووووووووووووووووس   ...
12 آذر 1390

چرا اینقد میاین بالا شیطونا

دیروز که پیش ملامان بزرگتون بودم شما تو دلم سفارش دادین که کبه میخوایم مامان جونتون هم طفلی براتون درست کرد کلی کیف کردین هنوز نخورده میومدین بالا پیش معدم خفم میکردین نذاشتین مامانی بخوره   ...
12 آذر 1390